در مقام عدم تناسب و تقابل بکار رود، چون خرد و بزرگ، ریز و درشت، فیل و فنجان و چیزهائی که با هم در کیفیت و کمیت در دو جهت مختلف و دور از تناسب و هم آهنگی باشند
در مقام عدم تناسب و تقابل بکار رود، چون خرد و بزرگ، ریز و درشت، فیل و فنجان و چیزهائی که با هم در کیفیت و کمیت در دو جهت مختلف و دور از تناسب و هم آهنگی باشند
کفت و کول. دوش. (یادداشت مؤلف). رجوع به کول و رجوع به کت شود. - به کت و کول هم جستن یا به کت و کول هم پریدن، از سر و کول هم بالا رفتن. - به کت و کول هم زدن، به شوخی و مزاح بسر و روی یکدیگر زدن
کفت و کول. دوش. (یادداشت مؤلف). رجوع به کول و رجوع به کت شود. - به کت و کول هم جستن یا به کت و کول هم پریدن، از سر و کول هم بالا رفتن. - به کت و کول هم زدن، به شوخی و مزاح بسر و روی یکدیگر زدن